192

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام 

دوشنبه :

صبح کلاس جبرانی داشتیم تا 10 ... بعد از کلاس با دوستمون اوین اومدیم اتاق و نشستیم فیلم دیدیم تا نزدیکای 12 ... من چون ماهی دوست ندارم نهار نداشتم و حوصله غذا درست کردنم نداشتم برای همین یکم زودتر رفتم پایین بوفه دانشکده یه چیزی بخورم تا بچه ها بیان ... کلاس آی تی داشتیم و در حین کلاس متوجه شدیم استاد میکروب کلاس رو حذف کرده ^_^ خوب شد ولی من برای هفته قبل قرار بود ارائه بدم که موند برای این هفته ! بعد از کلاس من و سارا و دو تا دیگه از همکلاسی هامون, سمانه و فائزه رفتیم یه دوری بزنیم ... وسط راه از همون جدا شدیم و ما انقدر رفتیم و رفتیم تا رسیدیم تربیت ! برگشتنی دیگه حال پیاده روی نداشتیم با تاکسی برگشتیم و رفتیم کافه پامفیلیا و کل خستگیمونو در کردیم ^_^

سه شنبه :

صب 8 تا 10 جبرانی تفسیر و 10 تا 12 اصول و فنون داشتیم ... بعد از کلاس اصول رفتیم نهار و بعدش تالار علامه به مناسبت جشنی که برای مقام آوران تربیت بدنی برگزار کرده بودن ... تا برنامه ها اجرا بشن و لوح تقدیر دوستامون رو بدن ساعت شد 2 و نیم ! بعد از جشن رفتیم کلاس آناتومی ! سارا قرار بود به مناسبت اول شدن تیمشون شیرینی بده بهمون فلهذا من و سارا باز یه پروژه پیاده روی رو شروع کردیم و رفتیم تا خانه شیرینی ! 

چهارشنبه :

از 8 تا 10 کلاس بیوشیمی عملی داشتیم و 10 تا 12 گروه 2 که من و عاطفه هم جزوشیم تمرین عملی داشتیم که استاد خبر داد مریضه کلاس حذفه ! برگشتیم خوابگاه و یه استراحتی کردیم و ساعت 12 نهار خورده و آماده رفتیم یه دوری زدیم ! چند روز پیش فرزانه رفته بود از والمان خرید کرده بود خیلی خوشگل بود لباساش ... رفتیم اون مغازه رو شناسایی کردیم ولی متاسفانه بسته بود ... انقدر ذوق زده داشتم ویترینو نگاه میکردم که سارا برگشته میگه سعیده تو واقعا غیر از اینم چیزی میخواستی ؟! :)) تا ساعت 2 به زور خودمون رو رسوندیم سر کلاس ویروس ... دومین جلسمون با این استاد بود ... استادمون خیلی خوش اخلاقه و خیلی هم خوش حافظه -_- جلسه اول اومد یه حرفی بزنه گفت میدویفیری (midwifery) من گفتم میدوایفری باز اون همونو گفت و منم تکرار کردم و آخرش من گفتم شما بریتیش میگی من امریکن میگم که ول کرد ولی باز این جلسه به روم آورد و جالبش اینجاست که آخرش گفت منکه جلسه قبل گفتم من.بریتیش تلفظ میکنم و شما امریکن -_- ولی خب جدا از اینا استاد خوبیه ... ینی من اگه جاش بودم به خاطر ناهماهنگی نماینده و آماده نبودن کلاس خفش میکردم ولی هیچی نگفت ! بگذریم حالا ! بعد از ویروس کلاس زبان داشتیم با آقای ن و از اون طرفم جشن به مناسبت یلدا قرار بود تو آمفی تئاتر دانشکده دارو برگزار بشه ... منکه کلاس زبان رو ترجیح دادم... عاطفه حالش خوب نبود رفت خوابگاه و سارا که کلاس نداشت رفت جشن ... با مریم رفتیم نشستیم بوفه که اونجا متوجه شدیم کلاس زبان حذف ! دلم میخواست نمایندمون رو خفش کنم ... شب قبلش بچه ها تو گروه حرف میزدن و میگفتن حذف بشه یا نه که حذف نکرد و دقیقا دقیقه آخر حذف کرد -_- جشن رو نمیخواستم برم چون واقعا حوصله همون برنامه های همیشگی رو نداشتم ! برگشتم خوابگاه که دیدم اعع سارا نشسته تو محوطه و اونم نرفته ! 

+ و اما امروز ما فقط علاف یه کلاس روانشناسی هستیم وگرنه همون دیروز برمیگشتیم ! 10 تا 12 کلاس داریم و بعدش میریم خونه و احتمالا دوباره فردا برگردم ! ولی عاطفه رو نمیدونم ... تازه قراره قضیه خالش رو بعد از 2 هفته بفهمه ... مطمئنم که خیلی بد ضربه میخوره !

این پست رو از اتاق 316 دریافت میکنید در حالی که سلما و ثنا رفتن کلاس , سارا و عاطفه هنوز خوابن !

192...
ما را در سایت 192 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daily-memo بازدید : 128 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 11:41